پاهایم جلبک بسته
و در دلم هزار پرنده بی نام و نشان آشیانه کرده
باز هم نیستی
نهایت شب
و کسی ناشناس واژه های علاقه را سر می برد
و کنج آواز مردگان می اندازد
نمی دانم
شاید آخر دنیاست
که عقربه ها به بن بست رسیده اند
کاش بیایی
سر بر شانه ات بگذارم
و عریانترین حرفهایم را
شبیه هق هق پرنده های پر شکسته
یادت بیاورم
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: 26 / 2 / 1390برچسب:عریانترین حرفهایم,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★
آخرین مطالب